سفر مارکوپلویی تو تعطیلات تابستونی بابایی
سلام دخمل گلم بالاخره من اومدم چند وقتی بود اینترنتمون با مشکل مواجه شده بود و نمیتونستم پست جدید واست بزارم حالا واست بگم از سفرمون ما شب عید فطر ساعت 2 نیمه شب همراه مامانی و خاله راهی زنجان شدیم وای دخملم نمیدونی چه ترافیکی بود انگار تمام ایران داشتن میرفتن مسافرت ظهر موفق شدیم برسیم زنجان ناهارو زنجان خوریم و راهی تبریز شدیم 7 غروب رسیدیم تبریز رفتیم پارک شاه گئلی شامو اونجا خوریم شب تبریز موندیم و فردا بعد از دبدن جاهای دیدنی تبریز که مهمترینش دیدن خونه شاعر بزرگ شهریار بود راهی روستای تاریخی کندوان که روستایی فوقالعاده جذاب و دیدنی بود شدیم که واقعا از دیدن خونه ها میون کوها لذت بردیم شب و شهرستان اسکو موندیم و فردا ظهر راهی جلفا شدیم البته دخمل ماهم من و شما و بابایی وقتی شما نه ماهت بود تبریز و جلفا رفته بودیم و این دومین سفر شما به این مناطق بود من و بابایی عاشق اذربایجانیم و از دیدن طبیعتش سیر نمیشیم خلاصه ساعت 3 رسیدیم جلفا و رفتیم ابشار اسیاب خرابه بهشتی روی زمین کلی اونجا با بابایی اب بازی کردین و چند بارم رفتین زیر ابشارا حسابی خیس شدین بعد به سمت اردبیل به راه افتادیم که سر راهمون تو شهر ورزقان شبو گذروندیم و قبل از رفتن به اردبیل روستای زیبای کلییبر که قلعه ی پرشکوه بابک که نماد اذربایجانی هاست رو دیدیم وای نمیدونی باران چنگل های ارسباران چه شکوهی داشت و واقعا هممون از دیدنش لذت بردیم دخملم یادم رفت بگم سر راه عشایر شاهسون رو دیدیم نمیدونی گلم چه مردم مهربونی بودن شما از دیدن بزا و گوسفندا لذت بردی چون تا حال گله ی گوسفند و بز ندیده بودی و با ذوق در موردشون حرف میزدی خلاصه دخمل مامان شب رسیدیم اردبیل و رفتیم پارک شورابیل شب رو اردبیل موندیم و صبح راهی خلخال شدیم تا از جاده ی زیبای اسالم به شمال بریم جاده مثل قبل نبود و کمی خشک بود ساعت 7 غروب رسیدیم رامسر و شب رو رامسر موندیم صبح حسابی با بابایی و عرشیا و نیوشا تو دریا اب بازی کردین و ساعت 4 بعد از ظهر به سمت کرج راه افتادیم که طبق معمول جاده چالوس ترافیک بود ساعت 1 شب رسیدیم خونمون و شما ناراحت بودی که چرا اومدیم خونه الهی فدات بشم دخمل نازم که انقدر خوش تفریحی و مثل مامان و بابا عاشق سفر امیدوارم همیشه شاد باشی و لبت خندون نفس مامان عاشقتم مامانی این بود خلاصه ای از سفر مارکوپلویی مون
دخمل نازم اینجا پارک شاه گئلی تبریزه هوا خیلی سرد بود بره همین لباس گرم پوشیدی فکرشو بکن وسط تابستون و این هوا خیلی لذت بخش بود عسلم
الهی فدای بینی خوشگلت بشم که از سرما قرمز شده بود عسل
اینجام حیاط خونه استاد شهریاره مامانی
خونه استاد شهریار فدای نگات عشقم
اینجام حوضی بود که تو زیرزمین خونه بود و پر از ماهی گلی بود فدای جفتتون بشم من
اینجام ابشار اسیاب خرابست تو شهر جلفا خیلی قشنگ و بی نظیر بود نفسم
قربون اون ژست قشنگت و خنده های شیرینت برم عشق زندگیمون
اینم چادر عشایر شاهسون که مردم مهربون و بی نظیری بودن
اینجام دریاچه ی شورابیل اردبیله نمیدونم صیغه ی این چوب چی بود میگفتی تفنگمه و چندین ساعت با این چوب مشغول بودی البته این کارو از عرشیا یاد گرفته بودی عسلم
فدای خنده هات نفس
قربونت برم که از ذوق دریا با لباس دویدی تو اب
شما و پسر خالت عرشیا کلی کیف کردین
پوستت به خاطر بازی زیاد زیر افتاب قرمز شده بود عشقم اینجا حسابی خسته بودی
اخماتم قشنگه دخملی
عشقید به خدا قررررررررربونتون برم من
به گلای اینجام رحم نکردین و هرچی گفتم نکنید گوشتون بدهکار نبود امان از دست شما عسلا
دخمل ماهم امیدوارم همیشه لبت خندون باشه اینو بدون تمام دنیای من و بابایی