خدایا شکرت دیگه خیالم راحت شد
سلام عشقم سلام نفسم یک هفته پیش بردمت بیمارستان پیش دکترت واسه چکاب احساس میکردم یه کم نسبت به هم سن و سالات ضعیفی اخه خوب غذا نمیخوری و یه کم لاغری نگرانی دیگه من واسه قدت بود البته الان کوتاه نیستی ولی من عاشق اینم که تو یه دختر قد بلند و رعنا بشی به خاطر همین همیشه مواظب تغذیت بودم و همش از دکترت میپرسیدم که چی بهت بدم تا قدت بلند بشه دکترت وقتی نگرانی منو دید بهم پیشنهاد داد تا یه عکس از مچ دستت بندازیم تا برحسب سن استخوانیت و با احتساب قد من و باباییت ببینه قدت در آینده چند سانت میشه و در ضمن در معرض بلوغ زود رس هستی یا نه؟وای نمیدونی عسلم وقتی شنیدم دکتر عزیز میتونه قدتو تخمین بزنه چقدر ذوق کردمدرنگ نکردیم و با بابایی سریع رفتیم از دستت عکس گرفتیم گفتن گزارش عکس 48 ساعت بعد اماده میشه دل تو دلم نبود تا این دو روز بگذره بعد از چند روز گزارش عکسو گرفتم و دویدم پیش دکترت باورت نمیشه عسلم دکترت بعد از دیدن گزارش عکست، قد من و باباییتو پرسید و گفت خوشبختانه در معرض بلوغ زودرس نیستی و قدت در اینده تقریبا 172 سانت میشه و گفت میتونیم قدتو تا 180 سانت هم افزایش بدیم که ما قبول نکردیم اخه قد خیلی بلندم واسه دختر زیاد خوب نیست و همین فد از نظر من و بابایی خیلی ایده اله خدای من شکرت همون قدی که دوست داشتم دخترم داشته باشه هورا البته این قدو مدیون قد بلند باباییت هستی مثل همه چیزات که شبیه باباییت شده قدتم به باباییت رفتهقرررررررررربونت برم من دخملی ناز مامان من و بابایی خیلی خوشحال شدیم و خدا رو شکر کردیم واسه داشتن دختر ماهی مثل تو باورت نمیشه عسل مامان حالا دیگه خیالم راحت شد البته همه میگفتن قدت بلند میشه ولی بازم نگران بودم که الان کاملا خیالم راحت شد واااای ببین دخترم علم چه پیشرفتی کرده البته شاید تو زمان شما این حرفم خنده دار باشه تا اون زمان علم انقدر پیشرفت میکنه که این کارا دیگه خنده دار میشه خلاصه عروسکم خیالم که از بابت قدت راحت شد از دکتر خواستم یه چکاب کلی واست بنویسه که خیالم از بابت دخمل خوشگل و رعنام از هر جهت راحت بشه رفتیم از مایشگاه بیمارستان وقتی بچه هایی رو دیدی که با دادن نمونه خون جیغ میزنن و گریه میکنن وحشت کردی همش میگفتی مامان تورو خدا بیا از اینجا بریم من نمیخوام امپول بزنم من از امپول میترسم انقدر مظلومانه قسم میخوردی که دلم کباب میشد ولی چه کنم که این کارو باید انجام میدادم اخه مجبور بودم دخمل گلم واسه سلامتیت لازم بود یه خانوم مسن وقتی حرفاتو شنید بهت گفت دختر خوشگل اخه امپول که ترس نداره تو هم با اون زبون شیرینت و حاضر جواب گفتی من وقتی بچه بودم از امپول نمیترسیدم الان یه کم میترسم همه کسایی اطرافمون بودن با شنیدن این حرفت زدن زیر خنده الهی فدای دخترم بشم من که بزرگ شده خلاصه نوبت نمونه دادن شما عسل خانوم که شد وقتی دیدی مجبوری و راه گریزی هم نداری با اقتدار رفتی و رو صندلی نمونه گیری نشستی منم که طاقت دیدن این صحنه رو نداشتم پشت به شما بیرون وایسادم دوتا خانومی که واسه نمونه گیری اونجا بودن کلی قربون صدقت رفتن و برای اینکه نترسی بهت گفتن میخوان ازت آب البالو بگیرن یکیشون بهت گفت باران جون من دارم آب البالو ازت میگیرم بهم بگو ببینم البالو هارو با هسته میخوری تو هم که هم ترسیده بودی و هم دردت اومده بود با ترس گفتی آره معذرت میخوام با هسته خوردم ولی دیگه نمیخورم الهههههههی فدات شم دخمل شیرین زبونم که همه وقتی میبیننت عاشششششششقت میشن اون دو تا خانوم انقدر خندیدن و قربون صدقت رفتن که نگو ....خون گرفتن از شما گل دخملم با چند تا آی آی گفتن شما و چسب زدن به جای خونگیری شده تموم شد و چواب ازمایشت قرار شد چند روز بعد حاضر شه وقتی از ازمایشگاه اومدیم بیرون رفتم واست آب میوه گرفتم حسابی آب میوه خوردی اخه عاشق آب میوه مخصوصا آب پرتقالی از بیمارستان رفتیم خونه مامانی هر کی رو میدیدی خودتو لوس میکردی دستتو نشون میدادی و میگفتی دستم درد میکنه اخه امروز کلی ازش آب البالو گرفتن الهی قربون ذست خوشگلت برم من عزیزم اگه دردت گرفت معدرت میخوام این کار واسه سلامتی خودت بود امیدوارم تو جواب ازمایشت همه چیز خوب باشه خدایا قسمت میدم به بزرگیت و این ماه عزیز همه بچه هارو صحیح وسالم واسه پدر و مادرشون حفظ کن باران ما هم همینطور الهی امییییییین ....مثل همیشه برای اینکه تا ابد فراموش نکنی میگم عاششششششششششقتیم عشق زندگیمون همیشه زنده باشی
راستی دختر گلم از فردا ماه رمضون شروع میشه نی نی وبلاگی های عزیز طاعات و عباداتتون قبول حق تو دعاهاتون مارو فراموش نکنید .
اینم چند تا عکس از دخمل نازم
عشقمی دخملی فدای ژست خوشگلت
چشمای خوشگلتو قربون با اون نگاه کردنت
اینجا هم حواست به کارتون بود بی هوا ازت عکس گرفتم نفسم