روز تعطیل من و بابایی و عشقمون در بوستان قیطریه
دختر خوشگلم من و شما و بابایی روز جمعه رفتیم بوستان قیطریه حسابی بهمون خوش گذشت و شما هم کلی شیطنت کردی عزیزم.
قبل از رفتن به بوستان قربون زبون خوشگلت برم مامانی
خرگوش مامان اینجا هم تونستی از یه تونل پیچ در پیچ بیای بیرون تا مارو دیدی جیغ زدی و از خو شحالی میخندیدی قربون خنده هات نفسم.
اینجا از نداشتن حفاظ تاب ترسیده بودی که با کمک بابایی ترست ریخت و حسابی تاب بازی کردی عشق مامان
اینم از دوستت ایلین که اونجا پیدا کرده بودی و حسابی باهاش جور شده بودی در ضمن قبل از پیدا کردن دوستت هی غر میزدی مامان من با کی بازی کنم هیچ کس با من دوست نمیشه قربون دختر اجتماعیم برم که یه لحظه ام بدون دوست نمیتونه بمونه
اینجا هم دوستت رفته بود و شما از رفتنش ناراحت بودی
اینجا هم از ترکیدن بادکنکت ناراحت شدی و کلی گریه کردی مامان قربون اشکات بره
حسابی اسکوتر بازی کردی
انشالله همیشه خوش باشی دختر نازم و من و بابایی شاهد شادی و خنده هات باشیم دوست داریم عزیزم.